قرآن کریم کتابى است که با گذشت زمان رنگ کهنگى بر چهره مفاهیم بلندش نمىنشیند و همواره ماندگار و جاودانه است. مردى از امام صادق علیه السلام سؤال کرد چگونه است که قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمىشود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمودند: «بدان جهت که خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانى خاص قرار نداد. همچنان که آن را به مردم خاصى اختصاص نداده است بلکه قرآن براى همه اعصار جدید و نزد هر گروهى تا به قیامت تازه است.»(51)
از آنجا که سرشت سیره گفتارى و رفتارى امامحسین علیه السلام با آموزههاى قرآنى عجین گشته است، شخصیت، قیام و سیره او جاودانه است. حضرت زینب، شیر زن کربلا، این جاودانگى را پیشبینى کرده و خطاب به امام سجاد در دلدارى آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا مىفرماید: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبلهاى ترتیب خواهد داد که نشانههایش کهنه نمىگردد و گذشت روزگار آن را از بین نمىبرد، هر چه ستمگران براى نابودى آن کوشش کنند، هرگز به خواسته خود نائل نمىشوند، پیوسته شکوه و جلال آن رو به افزایش است.»(52)
شیخ «عبدالحسین الاعم» شاعر متعهّد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعرى ناظر به همین معنا دارد که:
«گرچه جسم مطهّر حسین علیه السلام در صحراى کربلا مدتى اندک بدون دفن باقى ماند... لیکن قبر او در درون سینه و قلب دوستدارانش تا ابد جاى دارد.»(53)
. حق تلاوت قرآن
در قرآن، ایمانآورندگان به این کتاب الهى کسانى معرفى شدند که حق تلاوت را به جاى آورند: «الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئکَ یُؤْمِنُونَ بِه؛(54) کسانى که کتاب آسمانى به آن دادیم و آن را چنان که باید مىخوانند ایشانند که بدان ایمان دارند.»
امام صادق علیه السلام درباره چگونگى رعایت حق تلاوت قرآن مىفرماید: «آیاتش را روشن و شمرده مىخوانند، سعى مىکنند معنایش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار مىبندند و به وعدههایش امیدوارند و از عذابش مىترسند... به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشتسر هم خواندن حروف و کلمات و تلاوت سورهها و مطالعه حواشى آن نیست...»(55)
امام حسین از کسانى بود که در گفتار و کردار حق تلاوت قرآن را رعایت کرد از اینرو در قسمتى از زیارتنامهاش مىخوانیم: «أشهد أنّکَ...تَلَوتَ الکتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ...؛(56) گواهى مىدهم که تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودى» و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیرى معناى قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینى حمد و سپاس مىگوید:«اللهم اِنى اَحْمَدُکَ عَلى ان اَکْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّةِ وَ علَّمْتنَا القرآن و فقَّهتَنا فى الدّین.»(57)
قرآن کریم خود سخن حق است «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِین»(58)؛«وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ...»(59)
امام حسین علیه السلام نیز زندگى و گفتارش بر مبناى حق و راستى بود چرا که بر مبناى آیه تطهیر امامان از هر گونه ناحق و پلیدى مبرّایند. در بخشى از زیارت آن بزرگوار که خطاب به ایشان است مىخوانیم: «أَنَّ الحقَّ مَعَکَ و اِلَیْکَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه؛(60) همانا حق با تو و به سوى توست و تو اهل حق و معدن آن هستى.»
قرآن کریم کتابى است که از زوایاى مختلف مىتوان به آن نگریست هر چند همه این ابعاد در یک جهت و آن هم هدایتگرى است آیةاللَّه جوادى آملى در اینباره چنین مىنویسد: «آیات قرآن که خود را هدایتگر مردم مىداند «هدىً للنّاس»(61) طورى تنظیم شده است که هر کس مىتواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشهاى بر گیرد، هم براى عارفان، حکیمان و سایر اندیشوران برنامه هدایتى دارد و هم براى توده مردم و اعراب بیابانگرد. سالار شهیدان، حسینبن على علیه السلام همانند قرآن در چهرههاى گوناگون براى مردم جهان درخشید، براى عارفان در چهره دعاى عرفه، براى زمامداران حامى قسط و عدل و حامى مستضعفان و محرومان در چهره نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان، براى پرهیزکارى در چهره تارک دنیا و براى دیگران در چهرههاى دیگر...»(62)
عارف، عالَم را محضر خدا مىداند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور مىشمارد. در قرآن کریم مىخوانیم که «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون ...؛(63) و بگو [هر کارى مىخواهید] بکنید که به زودى خدا و پیامبر و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست.»
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «الَّلهُمَّ اِنّک تَرى ما یُصْنَعُ بولد نبیّک؛(64) خدایا تو شاهدى که با پسر پیغمبر تو چه مىکنند.» همچنان که پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوى او گرفت وقتى که دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هَوّن عَلىّ ما نَزَل بىِ أنّه بعین اللَّه؛ آن چه که این مصیبت را بر من آسان مىکند این است که این مصایب در محضر خدا و منظر او واقع مىشود.»
قرآن کریم مؤمنان را مىستاید که فقط از خدا مىترسند و جز او از کس دیگر هراس ندارند:«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ...؛(65) کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ مىکنند و از او مىترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند... .»
سیره عملى امام حسین در جریان کربلا مصداق واقعى این آیه است چرا که اگر ترس از نابودى خود و فرزندانش را داشت هرگز پاى به این صحنه پرمخاطره نمىگذاشت. امام در زمره عارفانه خود در دعاى عرفه چنین مىفرماید که: «الّلهم اخشاک کأنى أراک؛(66) خدایا مرا آنچنان قرار ده که از تو بیمناک باشم به طورى که گویا تو را مىبینم.»
از دیگر اوصاف پارسایان رسیدن به مقام ذکر است. یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، یاد خدا مایه آرامش است: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب»(67) و مؤمنان راستین آنانند که خرید و فروش و مشغولات دنیوى آنها را از یاد خدا غافل نمىسازد. «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تَجارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّه...»(68)
سرور و سالار شهیدان از جمله کسانى بود که به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا مىکرد موقع حمله به دشمن ذکر «لاحول ولا قوّة اِلّا باللَّه العلىّ العظیم» مىگفت(69) هنگام احساس خطر مرگ «اناللَّه و انا الیه راجعون» بر زبان جارى مىساخت(70) هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبتهاى آن به خدا پناه مىبرد «الّلهم أَعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء.»(71)
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش مىکند که: «شیطان بر شما مسلط شده و یاد خداى بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه مىخواهید، ما از خداییم و به سوى خدا باز مىگردیم.»(72)
صبر در برابر مصیبتها و تسلیم در برابر اراده الهى یکى دیگر از خصلتهاى نیک عارفان است. عارف معتقد است که آنچه در عالم وجود واقع مىشود قضاى الهى است و تا چیزى از جانب او مقدّر نشده باشد واقع نمىشود. اگرچه حرکت و تلاش براى دگرگونى وضع موجود و تغییر ناهنجارىهاى خود، قضا و قدر الهى و مرزى جدا از آن ندارد.
در قرآن کریم هفتاد بار مقوله صبر مطرح شده که ده مورد آن مرتبط با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و صلوة براى حل مشکلات کمک بگیرید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوة»(73) و در آیه دیگر «صبر و تقوا» از استوارترین امور شمرده شده است «وَ إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور.» (74) «تسلیم» نیز اگرچه از جنس صبر است اما مقامى بالاتر است در مقام تسلیم «خود»ى باقى نمىماند تا انسان بگوید آنچه را جانان مىپسندند مورد پسند من است بلکه خود و هرچه را در اختیار دارد تسلیم مولاى خود مىکند.
سخن حضرت اسماعیل که در جواب «یا بُنَىَّ إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُک» (75) گفت: «یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِین؛(76) مأموریت خود را انجام بده که اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهى یافت» نشانه دستیابى آن حضرت به مقام تسلیم و تفویض است.» (77)
حسین علیه السلام قهرمان صبر و تسلیم است و گفتار و کردارش بر آن گواه. آن بزرگوار در وصیتنامه خود که به محمدبن حنفیه نوشته فرموده است: «هر کس مرا رد کند و از یارى من سر باز زند صبر مىکنم تا خدا بین من و قوم اموى حکم کند که او بهترین حکمکنندگان است.» (78)
صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا مىخواند که: «اى کریم زادگان! صبورى کنید زیرا مرگ چونان پلى است که شما را از سختىها و آسیبها عبور داده و به بهشتهاى پهناور و نعمتهاى جاودانه مىرساند...» (79)
در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نیایشى عاشقانه با تن و بازوى زخمدار چنین عرضه مىدارد: «بر قضا و حکم تو صبر مىکنم، اى خداى من، جز تو خدایى نیست. اى فریادرس فریادگران.» (80)
«عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج کمال انسانى و ارج بخشیدن خداوندى است که نعمات فراوانى به ما عطا کرده است. قرآن کریم، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفى سلطههاى شیطانى، و گاه زمینه وحى و پیامبرى و ... معرفى مىکند. خداوند در این زمینه مىفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛(81) و جن و انس را نیافریدیم جز براى آن که مرا بپرستند.»
امام حسین علیه السلام عبد صالح خدا بود و تجسم عینى آیات الهى، در عین حال که پهلوانى بزرگ بود، عابدى تمام عیار و عارفى کامل در پیشگاه الهى بود. از «مصعب زبیرى» روایت شده که گفت: « حسین علیه السلام با فضیلت و متمسّک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.» (82)
«عقاد» نیز گوید: علاوه بر نمازهاى پنجگانه نمازهاى دیگر بجاى آورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماههاى دیگر هم روزهائى را روزه مىگرفت و در هیچ سال حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن که ناچار به ترک شده باشد. (83)
امام حسین علیه السلام انس ویژهاى با نماز داشت. چنانکه قبلاً بیان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز با خدا بپردازد.
در ظهر عاشورا نیز که تنور جنگ به شدت گرم شده بود،به شخصى که وقت نماز را به ایشان یادآورى کرد فرمود: «نماز را به یادمان آوردى خدا تو را از نمازگران قرار دهد، بلکه اکنون وقت آن است، از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بشویند تا نمازمان را بخوانیم.» و چون آنان حاضر به این امر نشدند، سعیدبن عبداللَّه حنفى و زهیر بن قین، پاسدارى از جان امام را بر عهده گرفته و در این راه شهید شدند. (84)
عزّت از آن خداست و هر کس طالب عزت است باید آن را نزد خدا بجوید «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا.»(85) در قرآن کریم خطاب به پیامبر خود مىفرماید که: «وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ (86) یهود و نصارى هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانى که از آنان تبعیت کنى.» بنابراین در صورتى که پیامبر ذلت تبعیت از آنان را بپذیرد تا آنها از او خشنود مىگردند و توطئه نکنند. اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر دستور مىدهد که بگوید: «إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى» (87) به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد کند.
اساساً نفوذناپذیرى از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحریف، تغییر و شکست در آن راه ندارد. از اینرو درباره صفت قرآن در این کتاب مىخوانیم «إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ * لَّا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِه؛ (88) این کتاب نفوذناپذیر [و صاحب عزّت] است هیچ باطلى چه از پیشِ رو یا از پشت سر به آن راه نمىیابد...»
سیره امام حسین علیه السلام نیز بر مبناى همین حبل متین الهى بود و لحظهاى تن به ذلت و سر به خوارى نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزتمدارى و پایدارى بر راه هدایت الهى بود.
امام علیه السلام در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد بر آورد که: «آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت نمایم ولى ذلت از ما بسیار دور است.» (89)
1. بحار الانوار، ج 98، ص 355.
2. منبع پیشین، ج 23، ص 133: مرحوم سید هاشم بحرینى در کتاب غایة المرام این حدیث را با سى و نه سند از دانشمندان اهل تسنن و با هشتاد سند از دانشمندان شیعه نقل کرده است.
3. نهج البلاغه، خطبه 154.
4. مزمل/ 20.
5. محمد/ 24.
6. تفسیر البرهان، ج 1، ص 100.
7. الفتوح، ج 5، ص 14.
8. احزاب/ 33.
9. قصص/ 21 و 22.
10. قصص/ 22 ؛ الفتوح، ج 2، ص 25.
11. تاریخ طبرى، ج 3، ص 28.
12. بحارالانوار، ج 44، ص 392 و ج 45، ص 3.
13. کهف/ 9.
14. بحار الانوا، ج 45، ص 32 و 188.
15. بقره/ 137.
16. معالى السبطین، ج 2، ص 115.
17. بقره/ 138.
18. توبه/ 111.
19. بقره/ 207.
20. حماسه و عرفان/ 247.
21. بحار الانوار، ج 44، ص 328.
22. بحارالانوار، ج 44، ص 377.
23. بقره/ 237.
24. فصلت/ 34.
25. سفینةالبحار، مادّه خ ل ق، ج 2، ص 116.
26. اسراء/ 37.
27. زمر/ 72.
28. فرقان/ 63.
29. شعراء/ 215.
30. بحارالانوار، ج 44، ص 189.
31. حشر/ 9.
32. انسان/ 8 و 9.
33. پرتوى از عظمت حسین علیه السلام، به نقل از سمعوالمعنى، ص 150 - 151.
34. همان، ص 168 - 169، به نقل از سمعوالمعنى، ص 151.
35. نساء/ 86.
36. آل عمران/ 104.
37. ر.ک: «نصیحتگرى و خیرخواهى» در همین مقاله.
38. بحار الانوار، ج 44، ص 329.
39. بقره/ 207.
40. انسان/ 8 و 9.
41. حماسه عرفان، ص 246.
42. مجله نور دانش، سال دوم، ش 3.
43. تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 451.
44. طلاق/ 3.
45. ابراهیم/ 12.
46. بحارالانوار، ج 45، ص 6/ تاریخالطبرى، ج 3، ص 318، برگرفته از آیات: اعراف196/ و یونس/ 71.
47. اسراء/ 79.
48. توبه/ 36.
49. دعاى عرفه، مفاتیج الجنان.
50. اعیان الشیعه/ 581.
51. بحار الانوار، ج 17، ص 213.
52. مقتل مقرم، ص 397 - 398.
53. قرآن،حسین،شهادت، ص 118.
54. بقره/ 121.
55. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 2، ص 236، نقل از میزان الحکمه، ج 10، ص 4824.
56. کامل الزیارات، ص 371.
57. تاریخ الطبرى، ج 3، ص 315.
58. حاقه/ 51.
59. مائده48/.
60. بحار الانوار/ ج 100، ص 294 و 20.
61. بقره/ 185.
62. حماسه و عرفان، ص 229 - 230.
63. توبه/ 105.
64. بحارالانوار، ج 44، ص 321.
65. احزاب/ 39.
66. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
67. رعد/ 28.
68. نور/ 37.
69. بحارالانوار، ج 45، ص 50.
70. بحارالانوار، ج 44، ص 379.
71. پیشین، ص 381.
72. پیشین، ج 45، ص 6.
73. بقره/ 153.
74. آلعمران/ 186.
75. صافات/ 102.
76. صافات/ 102.
77. حماسه و عرفان، ص 258.
78. بحارالانوار، ج 44، ص 330.
79. معانى الاخبار، ص 289.
80. مقتل مقرّم، ص 283.
81. ذاریات/ 56.
82. پرتوى از عظمت حسین علیه السلام، ص 165، به نقل از اسدالغابه، ج 2، ص 20.
83. منبع پیشین، به نقل از: ابوالشهداء/ 73.
84. پیشین.
85. فاطر/ 10.
86. بقره/ 120.
87. بقره/ 120.
88. فصّلت/ 41 - 42.
89. لهوف، ص 139، مقتل الحسین للخوارزمى، ص 9 و 10.
منبع:مجله پاسدار اسلام ـ ش 267-268 ، على اسعدى
امام حسین علیه السلام گوهر تابناک و چراغ درخشانى است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانهاى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمهاى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از این روست که در فرازى از زیارتنامه شریفش مىخوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.
رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله فرمودند: «انى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى یَردِا عَلَىّ الحوض.»(2) حال که ائمه علیهم السلام چنین نسبت و خویشاوندى محکمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامتها و فضیلتهاى قرآن و گنجهاى الهى نهفته است.»«فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان.»(3) در این نوشتار بر آنیم که فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیره علمى و عملى آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.
اگر چه ما را هرگز یاراى آن نیست که عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جملهاى را به تحریر در مىآوریم.
انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد که انسان براى آن چیز قائل است رهپویان راه یقین و سالکان وادى علم و معرفت از آن جا که محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند مىدانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را که پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است - پر منزلت و تنها طریق هدایت مىدانند از اینرو با آن انس ویژهاى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مىکنند.
قرآن کریم به لزوم این انس اشاره کرده است. از مؤمنان مىخواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله انس را بپیمایند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(4) هر آنچه برایتان امکان دارد قرآن بخوانید.»
در آیه دیگر آنان که در قرآن اندیشه نمىکنند مورد نکوهش قرار داده، مىفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(5) آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟»
امام حسین علیه السلام انس ویژهاى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونهاى از این منزلت را مىتوان در حکایت زیر مشاهده کرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسین علیه السلام «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتى که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مىتوان کار او را [تعلیم قرآن] با این پاداش مقایسه کرد؟!»(6)
انس امام حسین با قرآن را مىتوان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظش، سیرهى علمى و عملىاش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراین کوتهبینانى که شخصیت حماسى و قیام مردانهاش را زیر سؤال مىبرند و گاه بر چسب خشونتطلبى، عدم توجه به مصالح، بىسیاستى، انتقامجویى و ... را به آن حضرت نسبت مىدهند اگر ریشههاى قرآنى عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پى حق و یقین باشند نه بهانهجویى، به حقیقت رهنمون خواهند شد.
آرى، اهلبیت و به ویژه امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبر و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکى به قرآن نباشد حرکت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشههاى این حماسه را مىتوان با قرآن به دست آورد بلکه امام علیه السلام خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن مىدانست که نمونههایى از آن را ذکر مىکنیم.
الف) در نخستین برخورد با والى مدینه، خود و اهلبیت را معدن رسالت و... معرفى مىکند و مىفرماید: «در حالى که یزید مردى فاسق و شرابخوار و ... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.»(7)
ب) هنگامى که مروان اصرار مىکند که والى مدینه از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد امام علیهالسلام او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان مىدارد: «اِلَیک عَنّى، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلى نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.»(8)
ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین»(9) و این همان دعایى است که حضرت موسى علیه السلام به هنگام خروجش با بنىاسرائیل آن را بر زبان جارى ساخت.
د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن یَهْدِیَنِى سَوَاءَ السَّبِیل»(10) به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسى که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه مىکند.
ه) پس از ورود به مکه نامهاى براى سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «وَ اَنا ادعوکم اِلى کتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ.»(11)
و) وقتى که عصر پنجشنبه نهم محرم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد از برادرش اباالفضل علیه السلام درخواست مىکند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:
«فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة کتابِهِ و کثرة الدَّعاء و الاستغفار»؛ وخداوند مىداند که مننماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم.» امام آن شب به خیمه باز مىگردد و تمام شب را چنین مىکند.(12)
اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمىشود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیه السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مىکردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره کهف را مىخواند تا رسید به آیه شریفه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛(13) آیا پنداشتى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب کهف، واقعه شهادت و بردن من بر نى است.»(14)
«سلمة بن کهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم که بر نى این آیه را مىخواند «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛(15) خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست.»(16)
اکسیر حیاتبخشى که به کارها و افکار، رنگ جاودانگى مىبخشد اخلاص و انجام عمل براى رضاى الهى است خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته است که کارها را فقط براى رضاى او انجام دهند.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛(17) رنگ الهى بگیرید و چه چیز از رنگ الهى نیکوتر است.»
و در آیه دیگر خداوند به پیامبر مىفرماید: «أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَدَى؛ دو به دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید.»
قرآن در ستایش طبقهاى از مجاهدان راه حق و تشویق آنها مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة؛(18) در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى]این که بهشت براى آنان باشد خریده است.»
چنانکه ملاحظه مىشود خداوند در این آیه بهشت را بهاى جان و مال مؤمنان جهادگر مىشمارد اما در آیهاى دیگر در ستایش تعدادى از انسانهاى بلند پرواز مىفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه»(19) در این آیه آنان که جانشان را با عشق به خدا مىفروشند هدفشان در بهشت فقط رضاى الهى است.(20)
امام حسین علیه السلام هدف اصلى سفر به کربلا را تحصیل رضاى الهى مىداند از اینرو در آغاز سفر و کنار قبر جدّ بزرگوارش صلی الله علیه و آله از خداوند مىخواهد که او را به این همه موفق بدارد و راهى در پیش رویش بگذارد که رضاى او و رضاى رسولش در آن است.(21)
این معنا در خطابههاى دیگر آن بزرگوار نیز کاملاً مشهود است.(22)
سخاوت، عفو و گذشت، احسانگرى و دستگیرى بینوایان نمودهایى از اخلاق کریمانهاى است که در جاى جاى قرآن مىتوان آنها را جست و امام حسین، شاگرد مکتب قرآن تجسم عینى این صفات و اوصاف دیگر قرآنى است و ما در اینجا به عنوان نمونه به ذکر پارهاى از آنها مىپردازیم.
3-1. گذشت
گذشت عالىترین کرامت انسانى است به ویژه آن که آدمى قدرت بر انتقام نیز داشته باشد. آموزههاى قرآنى نه تنها به عفو در مقابل بدى تأکید دارند بلکه در سطحى بالاتر توصیه مىکند که جواب را با خوبى پاسخ دهید «وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛(23) گذشت کردن شما به تقوى نزدیکتر است.»
«وَلَا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛(24) و نیکى با بدى یکسان نیست [بدى را] به آنچه بهتر است دفع کن.»
«عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن على علیه السلام را مشاهده نموده و خوشنامى و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونهاى که حسدى که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ ایشان فرمود: آرى. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش، حسین علیه السلام نگاهى رئوفانه به من کرد و فرمود: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین.»
آنگاه فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یارى مىخواستى ما تو را کمک مىکردیم و اگر طالب حمایت بودى، تو را پشتیبانى مىنمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب مىکردى تو را رهنمون مىشدیم... عصّام مىگوید آثار ندامت و پشیمانى در چهرهام نقش بست. آنگاه امام فرمود: سرزنشى بر تو نیست خداوند تو را مىبخشاید که مهربانترین مهربانان است. آیا تو اهل شامى؟ گفتم: بلى، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازى داشتى با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هر چه مىخواهى به بهترین وجهى آن را بیابى. عصّام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.»(25)
3-2. تواضع و فروتنى
تواضع صفت ارزشمند مردان الهى است و آنان که پیشواى مردمند و الگوى آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسانهاى ستمکشیده نوعى جوانمردى، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستکبران و کافران نشانه ذلت است. قرآنکریم از یک سو به نکوهش تکبر مىپردازد: «وَلَا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا؛(26) در روى زمین با تکبّر راه مرو»؛ «فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِین؛(27) بد جایگاهى است جایگاه متکبران» و از سوى دیگر لزوم تواضع را گوشزد مىکند «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛(28) بندگان خداى رحمان کسانىاند که در روى زمین به نرمى [و بدون تکبّر] گام بر مىدارند»؛ «وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین»(29) امام حسین علیه السلام نیز صاحب این سیره ارزشمند قرآنى بود.
«مسعده» گوید: گذر امام حسین علیه السلام به فقیرانى افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا مىخوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت به زانو، نشست و با آنان هم خوراک شد. سپس این آیه فوق را تلاوت نمود. آنگاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت به منزل او آمدند. حضرت به کنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره مىکردى بیرون بیاور.»(30)
3-3. سخاوت
«جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقى است، هر اندازه «بُخل» نشانه پستى و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است «جود و سخاوت» نشانه ایمان و شخصیت والاى انسانى است. در آیات قرآن هر چند واژهى «جود» و «سخاوت» به کار نرفته اما تعبیراتى دیده مىشود که بر این دو مفهوم منطبق است، انفاق اموال در راه خدا، ایثار اموال و جانها، انفاق از آنچه خود به آن نیازمندیم یا آن را دوست داریم، و... از جمله تعبیرات قرآن براى توصیف سخاوت است که اکنون به چند مورد آن اشاره مىکنیم:
«یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَة...؛(31)[انصار]... هر کس را که به سوى آنان کوچ کرد. دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده در دلهایشان حسد نمىیابند، هر چند در خودشان احتیاجى، [مبرم ]باشد.»
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا؛(32) و غذاى (خود) را با این که به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مىدهند (و مىگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام مىکنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم.»
امام حسین علیه السلام اسوه سخاوت بود. روایت شده که «ابوهشام قناد» از بصره براى امام حسین علیهالسلام کالا مىآورد و آن حضرت از جاى برنخاسته همه را به مردم مىبخشید.(33)
«ابن عساکر» روایت کرده است: گدایى، میان کوچههاى مدینه قدم بر مىداشت و گدایى مىکرد تا به در خانه امام رسید در را کوبید و این چنین سرود «ناامید بر مىگردد امروز آن کسى که به تو امیدوار باشد و حلقه درخانه تو را حرکت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششى و پدرت کشنده فاسقان بود.»
امام حسین علیه السلام مشغول نماز بود. نماز را به زودى به جاى آورد و بیرون آمده و در سیماى اعرابى اثر تنگدستى را مشاهده کرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبیّک یابن رسولاللَّه) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض کرد دویست درهم که فرمودى در بین اهلبیت تقسیم کنم. فرمود: آن را بیاور، کسى آمده که از آنها به این پول سزاوارتر است... اعرابى پولها را گرفت و رفت در حالى که مىگفت: «اللَّهُ اَعْلم حَیْثُ یجعل رسالَتَهُ؛(34) خداوند داناتر است به این که رسالت خویش را نزد چه کسى قرار دهد.»
3-4. احسانگرى
«أنس» گوید نزد امام حسین علیه السلام نشسته بودم در این هنگام یکى از کنیزان آن حضرت وارد شد و با دسته ریحانى که به آن حضرت هدیه کرد سلام و تحیّت گفت، حضرت نیز به او فرمود: تو در راه خدا و براى خدا آزادى.
أنس مىگوید: من به آن حضرت عرض کردم: این کنیز با چند شاخه ریحان که اهمیتى ندارد به شما تحیّت گفت، حال شما او را آزاد مىکنید؟ حضرت فرمود: حقتعالى ما را چنین تربیت کرده و فرموده است:
«وَ إِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛(35) و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتى] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ] بر گردانید.»
امر به معروف و نهى از منکر محور تحقق یافتن حکمیت ارزشها و محو پلیدیها است بناى رفیع جامعه اسلامى بر ستون مستحکم امر به معروف و نهى از منکر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتى هستند که براى امر به معروف و نهى از منکر برانگیخته شدند.
امام حسین علیه السلام مصداق این آیه بود: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛(36) باید از میان شما گروهى به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند.»
آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاحطلبى و امر به معروف و نهى از منکر معرفى کرد از اولین مراحل امر به معروف که همان اندرز و نصیحت است آغاز کرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد(37) و تا آخرین مرحله که گذشتن از جان خویش است در راه احیاى این عنصر مهم کوشا بود. آن حضرت در اینباره چنین مىفرماید: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فى أَمّةِ جَدّى محمد صلی الله علیه و آله اُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهى عنِ المُنکر...؛ من براى اصلاح در امت جدّم محمد صلی الله علیه و آله قیام کردم و امر به معروف و نهى از منکر را طالبم...»(38)
ایثار یکى از جلوههاى عرفانى قیام امام حسین علیه السلام و بلکه از زیباترین آنهاست، جلوهاى که قرآن کریم بسیار بر آن تأکید کرده و در نمودهاى مختلف ظاهر گشته است، شهادت در راه خدا و انفاق مال که آیات بسیارى درباره آنها نازل شده از این جمله است؛ اوج ایثار و از خودگذشتگى را در لیلةالمبیت که على علیه السلام به جاى پیامبر خوابید مىتوان ملاحظه کرد و خداوند مدال «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه...»(39) را درباره آن بزرگوار نازل کرد.
در سوره انسان نیز درخشش دیگرى از این فداکارى را که ناظر بر اهلبیت است ملاحظه مىکنیم «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه...»(40)
اساس قیام امامحسین علیه السلام و یاران آن بزرگوار که برگرفته از مکتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگى است. عدم قبول بیعت امام با امویان و از خود گذشتن براى اثبات حقیقت نمونه بارز ایثار آن بزرگوار بود.
دستیابى حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به آب و نیاشامیدن آن، جانفشانى دو تن از یاران امام علیه السلام در ظهر عاشورا که جهت اقامه نماز تن خود را سپر بلاى آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایى که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند که از بنىهاشم وارد میدان شود و بنىهاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام علیه السلام وارد میدان شود و (41)... همه و همه نمونههایى بىمانند ایثارند که در قیام امام حسین جلوهگر شد.
«محمدعلى جناح» سیاستمدار پاکستانى در اینباره مىگوید: «هیچ نمونهاى از شجاعت بهتر از آن که امام حسین علیه السلام از لحاظ فداکارى نشان داد در عالم پیدا نمىشود»(42) دانشمند اروپایى «موریس دوکبرى» نیز مىنویسد: «امام حسین براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»(43)
یکى دیگر از آموزههاى ارجمند قرآنى توکل است، کارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غیر اوست برکندن، به یک مبدأ خبیر قادر تکیه کردن و در راه او گام برداشتن است چرا که قرآن خود فرموده است: «و مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛(44) هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کافى است»: «عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون.»(45)
امامحسین علیه السلام در طول سفر خود به کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خود مىداند، در دومین سخنرانى خود در روز عاشورا پس از آن که هر دو سپاه آماده نبرد شدند خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: «سخن مرا بشنوید و عجله نکنید... پس [در] کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما مشتبه ننماید پس درباره من تصمیم گرفته مهلتم ندهید»؛ «بىتردید سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شایستگان است.»(46)
عدهاى چنین مىپندارند که انسانهایى که اهل عبادت و تهجّد، عرفان و خلوت گزینىاند در صحنه اجتماع حضورى مؤثر نداشته و بالعکس انسانهاى حماسى و قاطع، از روحیه لطیفى برخوردار نیستند.
اما انسان قرآنى در عین صلابت و قاطعیت، رؤوف و در عین تهجّد شبانگاهى چون شیر در روز، بر دشمنان مىغرّد قرآن رهبانیت را نمىپذیرد و در عین حال قطع ارتباط با خالق را نیز رد مىکند.
از یکسو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهى از منکر به عنوان عناصر کلیدى شجاعت و حضور مؤثر در جامعه تأکید مىکند و از دیگر سو مؤمنانى را مىستاید که شبها به نجواى با معبودشان مىپردازند.
قرآن از یک سو نجواى «وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک»(47) سر مىدهد و از سوى دیگر بانگ «وَ قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّة»(48) بر مىآورد و حسین علیه السلام نیز چنین بود، آمیزهاى از حماسه و دلاورى و شجاعت و عرفان و معنویت، دعاى عرفه امام حسین علیه السلام سراسر زمزمههاى عارفانه او با معبود خویش است: «اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مساوىِ فکیف لایکون مساویه مساوى؛(49) خدایا کسى که خوبىهایش بدى است چگونه بدیهایش بدى نباشد.»
جملات عارفانه امام تنها یک روى سکه شخصیت است اما روى دیگر شخصیت حماسى و قهرمانى است که با سلاح خون به دیدار شمشیر مىرود و چنین مىسراید که:«اِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِم اِلاَّ بِقتلى یا سیوف خذینى؛(50) اگر دین محمد صلی الله علیه و آله جز با کشتن من پایدار نمىماند پس اى شمشیرها مرا دریابید.»
ذکر و یاد خدا، در همه مراتب و مراحلش، امری پسندیده و مورد تاکید اسلام است. در
آیات قرآن توصیه به یاد فراوان خدا شده است. (اذکروا اللهَ ذِکراً کَثیراَ).
(1)
یاد، که یک مرتبهی بلند عرفانی است، آن است که انسان پیوسته
خدا را در یاد داشته باشد و او را حاضر و ناظر بر خویش ببیند و در تنهاترین حالات
هم او را از یاد نبرد و در شداید و مصیبتها و برخورداریها و نعمتها، ربوبیت و
ولایت الهی را فراموش نکند. زنده بودن چراغ «یاد خدا» در دل، هم سبب پیشگیری از
گناه میشود، هم مقاومت انسان را در سختیها و گرفتاریها میافزاید و هم انسان به
سرمستی و غرور نمیافتد و هم زمینهساز ارتقاء روحی و تصفیه اخلاق از رذایل و خالی
شدن خانه دل از غبار است.
ذکر، هم مرحله قلبی دارد، هم مرتبه زبانی. ذکر کامل آن است که
هم زبان انسان به نام و صفات خدا گویا باشد و حمد و تسبیح بگوید و نام آن محبوب
برین را پیوسته بر زبان آورد، هم همراه «ذکر لسانی»، قلبش متوجه ذات خداوند باشد و
او را از یاد نبرد و خدا را تکیهگاه و پناهگاه و نیروبخش و بینا و شنوای کارها و
حرفهایش بداند.
این که نماز در قرآن به عنوان «ذکر خدا» مطرح است، چون هم مشتمل بر حمد و شکر و
تسبیح الهی است، هم در بردارنده توجه قلبی به معبود.
عاشورا، مظهری روشن از «یاد خدا» است که در گفتار و رفتار و حالات امام
حسین علیهالسلام و یاران او دیده میشود. این خصلت دستپروردگان مکتب قرآن است که
هرگز خدا را در هیچ حالی از یاد نمیبرند.
سیدالشهداء علیهالسلام در بحرانیترین حالات و پیشامدها، با یاد خدا
آرامش مییابد و این اطمینان قلبی را به یاران و خانوادهاش نیز منتقل میکند.
خطبههایش با نام و یاد خدا است، داغ شهیدان و شهادت بستگان، زمینه ذکر خدا
میشود. به نمونههایی از سیره او در عرصه کربلا توجه کنید:
وقتی برای اصحابش خطبه میخواند، آغاز خطبه با ثنا و حمد خدا است:
«اُثنی عَلَی اللهِ اَحسَنَ الثَّناء وَ اَحمَدُهُ عَلَی السَّراءِ والضّراءِ»
(2)؛ خدا را به نیکوترین ستایش، میستایم و او را در حالت سرور و غم و راحتی سپاس
میگویم.
در صبح عاشورا، وقتی سپاه دشمن به سوی او میآید، میفرماید:
«اللهمَّ اَنتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَربٍ» (3) ؛ خدایا در هر گرفتاری، تو تکیهگاه
منی.
امام و یاران پاکباز او، شب عاشورا را که مهلت گرفتند، تا صبح به نماز و قرآن و
ذکر خدا پرداختند.
امام در روز عاشورا، در اوج سختیهای توانسوز و مدهوشساز، یک لحظه از
یاد خدا غافل نبود و گویا خویش را در معرض نگاه پر مهر خدای خود میدید و پیوسته
نام آن محبوب را بر زبان میراند و قطره وجودش را به دریای الهی متصل میساخت. این
که گفتهاند روز عاشورا امام حسین علیهالسلام پیوسته و مداوم، خدا را یاد میکرد و
زیاد میگفت: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» (4)، شاهد این ارتباط قلبی
دوستدار با دوست است. حتی برای تحملپذیر کردن سختترین مصیبتها هم، از
اهرم ذکر خدا بهره میگرفت. وقتی کودک شیرخوارش را روی دستانش به تیر زدند و شهید
کردند، فرمود: آن چه تحمل این مصیبت و درد را آسان و همواره میسازد، این است که
جلوی چشم خداوند است و او میبیند و شاهد است «هَوَّن عَلَیَّ ما نَزَل بی اَنَّهُ
بِعَینِ اللهِ.» (5)
مناجاتهای عاشقانه امام حسین علیهالسلام با معبودش در آخرین لحظات حیات نیز،
تداوم همین حالات روحانی و عرفانی را میرساند. به تعبیرهای مختلف، نجواهای
گوناگونی از آن حضرت در واپسیندم نقل کردهاند، ولی قدر مشترک آنها این است که
وقتی از زنده ماندن مایوس شد و یارانش همه به شهادت رسیدند و خود در قتلگاه بر زمین
افتاد، خدا را میستود و یاد میکرد و مراتب تسلیم و رضای خویش را ابراز مینمود و
خدا را به عظمت یاد میکرد «اللهمَ مُتعالی المَکان، عَظیمُ الجَبروتِ... .»(6)
آمیختن حماسه و عرفان و جهاد و یاد خدا، از درسهای عاشورا است. دستپروردگان
امام عاشورا نیز چنین بودند. یک نمونه، مسلم بن عقیل بود. وقتی دستگیر شد و او را
برای کشتن به بالای دارالاماره میبردند، زبانش به ذکر حق گویا بود و دلش به یاد
معبود، و میگفت: «الحمدُللهِ عَلی کُلِّ حالٍ» و پیوسته «الله اکبر» میگفت و از
خدا مغفرت میطلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی، صلوات و درود میفرستاد. (7)
پیش از او نیز وقتی «هانی» را به جرم پناه دادن به مسلم و همکاری با او بر ضد
خلیفه دستگیر کردند، پیش از شهادت، باز یاد خدا در زبان و دلش بود و میگفت:
«بازگشت به سوی خداست، پروردگارا به سوی رحمت و رضوان تو پر میگشایم!» (8)
«استرجاع»، یکی از شاخصههای ذکر است، یعنی در برخورد با حوادث تلخ و
مصائب، انسان خود را از خدا و برای خدا و به سوی خدا بداند و با گفتن «انا لله و
انا الیه راجعون»، این خط سیر «از اویی و به سوی اویی» را اعلام دارد. به
تعبیر قرآن، این ازاوصاف صابران است که درمواجهه با مصیبت و حادثه ناگوار،چنین
میگویند. (9)
سیدالشهدا علیهالسلام در مسیر کربلا، وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن
عروه را در کوفه شنید، چنین گفت: «انا لله و انا الیه راجعون، رحمة الله علیهما.»
(10) جز این بار، بارهای دیگر هم آن حضرت در طول راه استرجاع نمود.
از سوی دیگر غفلت از یاد پروردگار و «خدا فراموشی» عامل مهمی در کشیده شدن به
گناهان و مفاسد و ظلم است. امام حسین علیهالسلام درباره سپاه کوفه که به کشتن او
کمر بسته بودند، روی این نکته تاکید فرموده که شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از
یادشان برده است: «لقدِ استَحوَذَ عَلَیکُمُ الشَیطانُ فَانساکُم ذِکرَ اللهِ
العَظیم» (11) و این اقتباس از قرآن کریم است که خداوند، از ویژگیهای حزب شیطان،
«خدا فراموشی» را برمیشمارد که زمینه سپردن زمام طاعت به دست شیطان میشود.
(12)
اینگونه است که «یاد خدا»، هم سازنده اخلاق و تعالی بخش روح و جان است،
هم سدّی در برابر رخنه شیطان به قلعه دل و سلطه هوای نفس بر اراده و نیت و عمل
انسان.
پینوشتها:
1- احزاب، آیه 41؛ جمعه، آیه 10.
2- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 395.
3- همان، ص 414.
4- همان، ص 485.
5- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 477.
6- همان، ص 519- 510.
7- وقعة الطف، ص 139.
8- الی الله المعاد، اللهم الی رحمتک و رضوانک (وقعة الطف، ص 142).
9- و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون
(بقره / آیه 155).
10- ارشاد، شیخ مفید، ص 74.
11- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 416.
12- استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان (مجادله، آیه
19).
منبع:
پیامهای عاشورا، جواد محدثی .
یکی از خصلتهای پسندیده، «غیرت» است. در لغت، غیرت به معنای آن است که سرشت و
طبیعت انسان از مشارکت غیر در امر مورد علاقهاش نفرت داشته باشد. (1)
در اصطلاح، آن است که کسی نسبت به ناموس خود و همسر یا فرد مورد علاقهاش به حدی
اهتمام ورزد که به دیگری اجازه تعرض به حریم خویش ندهد. انسان غیور، نمیتواند تحمل
کند که دیگران با نگاههای ناپاک یا انگیزههای فاسد، به همسر و بستگان او نزدیک
شوند و قصد سوء داشته باشند. غیرت ورزیدن، خُلقی ارزشمند و پسندیده است.
«غیرت دینی» نیز سبب میشود که انسان از هر نوع سوء قصد و هجوم مخالفان به
دین و ارزشهای مقدس و معتقدات دینی بر آشوبد و عکسالعمل نشان دهد و در دفع تعرض
بکوشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: غیرت از ایمان است؛ «اَلغیرَةُ
مِنَ الایمان.»(2)
غیرت، نشانه ارزشمندی شخصیت یک انسان محسوب میشود. حضرت علی علیهالسلام فرموده
است: «ارزش انسان به قدر همت اوست، صدق او به اندازه جوانمردی اوست، شجاعتش به
اندازه پاکدامنی اوست و عفت او به قدر غیرت اوست: «... و عفته علی قدر غیرته.»
(3)
و خداوند نیز بندگان غیرتمند خویش را دوست میدارد: «انَّ اللهَ یُحبُّ مِن
عِبادِهِ الغَیُور.» (4)
بنیهاشم، غیرتمندان روزگار خویش بودند و برای عترت
پیامبر حرمتی فوقالعاده قائل بودند. جوانان بنیهاشم نیز پیوسته اهلبیت امام
حسین علیهمالسلام را در طول سفر به کربلا، محافظت میکردند. شبها نیز با حراست
این جوانان، به ویژه قمر بنیهاشم، زنان حرم آسوده و بیهراس
میخفتند. حسین بن علی علیهماالسلام در رجز حماسی خویش
در روز عاشورا از جمله بر حمایت از ذریه پیامبر و خانواده پدرش تاکید میفرمود:
«اَحمی عِیالاتِ اَبی، اَمضی عَلی دینِ النَّبی.» (5
آن حضرت، روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس از
شهادتش، گریبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زاری و واویلا سر ندهند و پیش دشمنان
صدایشان را به گریه بلند نکنند. در واپسین لحظات هم که مجروح بر زمین افتاده بود،
وقتی شنید که گروهی از سپاه دشمن قصد حمله به خیمهها و تعرض به زنان و کودکان
دارند، بر سرشان فریاد کشید: «اِن لَم یَکُن لکم دینٌ و کُنتُم لا تَخافُونَ
المَعادَ فَکُونُوا اَحراراً فی دُنیاکُم...» (6)، ای پیروان آل ابوسفیان،
اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به
اصل و تبار خویش برگردید... من با شما میجنگم و شما با من میجنگید، به زنان که
نباید تعرض کرد، تا وقتی من زندهام، طغیان گرانتان را از تعرض نسبت به حرم من باز
دارید: «فَامنَعُوا عُتاتِکُم عَنِ التَّعرُّضِ لِحَرَمی ما دُمتُ
حَیّاً.» (7)
از غیرت امام بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاه دشمن برآشفت و
اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک
شوند. غیرت دینی او و یارانش نیز زمینهساز آن حماسه بزرگ شد. امام، کشته شدن را بر
ننگ ذلت و تسلیم، ترجیح داد و این از غیرت و حمیت او بود. یاران شهیدش هم شب عاشورا
و در فرصتهای دیگر تا پای جان ابراز وفاداری کردند و غیرتشان اجازه نداد که امام و
اهلبیت ایشان را در صحرا و میان انبوه دشمن رها کنند و خود، در پی زندگی و عافیت
خویش روند. عباس، اماننامه دشمن را رد کرد، خودش تیغها و شمشیرهای دشمن را بر
خواری و مذلت ترجیح داد.
اما فرومایگان، برای کشتن او و به خاطر رضای خاطر والی کوفه و یزید طاغوت، همدست
شدند و پس از کشتن عاشوراییان، خانواده آنان را به اسارت بردند.
برآشفتن عبدالله عفیف ازدی در کوفه بر ضد ابن زیاد و اعتراض به اسیر گرفتن
خانواده حسین علیهالسلام و عترت پیامبر، از غیرت او بود. اعتراض حضرت زینب به یزید
در شام، که اهلبیت پیامبر را در معرض دید و تماشای مردم کوچه و بازار قرار داده
(8)، ریشه در غیرت او داشت.
پیروان عاشورا، هم درس عفاف و حجاب را به عنوان «غیرت ناموسی» از کربلا
میآموزند، هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را به عنوان «غیرت
دینی» از حماسه آفرینان کربلا الهام میگیرند.
پینوشتها:
1- مجمع البحرین، واژه «غیر».
2- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 444 .
3- نهجالبلاغه، صبحی صالح، حکمت 47 .
4- میزان الحکمة، ج 7، ص 357 .
5- بحارالانوار، ج 45، ص 49 .
6- همان، ص 51 .
7- همان، در وقعة الطف، ص 252، با عبارتی دیگری بیان شده است. «امنعوا رحلی و
اهلی من طفاتکم و جهالکم».
8- حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 378.
منبع:
پیامهای عاشورا، جواد محدثی .
1- برگزاری مراسم ویژه در 3 مسجد شهرستان به صورت مراسم محوری دهه فجر همراه با برنامه های متنوع ( مراسم جشن – نمایشگاه کتاب - نمایشگاه عکس و پوستر – ایشتگاه صلواتی – مسابقات فرهنگی – خاطره گویی – شب شعر و ...)
2- مراسم دهه فجر 10 شب در 20 مسجد .
3- برگزاری جشنواره قرآنی طرح نهضت قرآن آموزی در روز 19 بهمن ماه.
4- اجرای مسابقات سراسری اذان تحت عنوان منادیان نور.
5- مشارکت سازمان تبلیغات اسلامی اردکان در برنامه های عمومی مردمی .
6- انتشار ویژه نامه های دهه فجر .
7- نایشگاه محصولات فرهنگی و کتاب در 5 مسجد .
8- کمک به برنامه های مساجد و تشگلهای دینی .
9- توزیع پوستر – پارچه و اقلام تبلیغاتی .
10- اعزام سخنران به مدارس ومساجد و اماکن اداری .
11- برگزاری محفل انس با قرآن کریم 3 مورد شهری و 4 مورد در روستاهای عقدا - مزرعه نو – رباط پشت بادام و خرانق.
12- برگزاری مسابقه کتاب خوانی در بعضی از ادارات و مساجد و دانشگاهها .
13- برگزاری نمایشگاه 50 سال حکومت پهلوی در 3 مسجد از مساجد شهری و 3 مسجد روستایی .
14- نمایشگاه آثارهنری و قرآنی نونهالان مصباح الهدی.
15- اعزام مبلغ به - روستاها – مساجد – مراکز آموزشی - پایگاهها بسیج .
16- برگزاری مسابقات حفظ و ترجمه سوره مبارکه فجر در کانونها و مراکز فرهنگی
17-برگزاری مسابقه حین راهپیمایی 22 بهمن
18-برگزاری مراسم جشن انقلاب ویژه نونهالان مهد کودک ها
19- گردهمایی طلاب و روحانیون و ائمه جماعات مساجد و مدارس
20- گردهمایی رابطین فرهنگی مساجد
21- مراسم فجر انقلاب ویژه نونهالان قرآنی
آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در نهم مهرماه سال 1302 شمسی برابر با دوم رجبالمرجب سال 1343 قمری در تهران چشم به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم محمدباقر از کسبههای معروف و با تقوی و متدین تهران بوده و جد ایشان مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از مؤمنین و متدینین عصر خود بود. بعد از این دو بزرگوار اجداد حضرت آیت الله مجتهدی همگی در کسوت روحانیت و از علماء جلیلالقدر و مبلغین اسلام و از ائمه جماعات مشهور کاشان بودند.
از جمله اجداد ایشان آیات و حجج اسلام، حاج ملا محمدعلی مجتهد و حاج ملامحمد باقر مجتهد و حاج ملا محمد کاظم مجتهد کاشانی بودند.صاحب کتاب لبابالالقاب تالیف آیت الله مرحوم آخوند ملا حبیب الله شریف کاشانی متوفی 1340 قمری درباره یکی از اجداد ایشان یعنی حضرت آیت الله حاج شیخ محمدعلی مجتهد کاشانی مینویسد: «او فرزند حاج محمدباقر کاشانی است و آیت الله حاج محمدعلی مجتهد کاشانی عالمی فاضل و مدرسی بزرگوار در علوم شرعی و عقلی بود، به حدی که فضل و علم و زهدش بر دیگران مسلم و آشکار بود، و آن مرحوم فرزندی داشت به نام حاج ملا ابوالقاسم که او هم حکیم و منجمی زبردست بود و من آن فرزند را دیده بودم و او در تهران فوت کرد (و در اطراف چهار راه مولوی که در آن زمان قبرستان بود دفن گردید) و مرحوم آیت الله حاج محمدعلی از شاگردان فقیه عالیقدر حضرت آیتالله سیدمحمد تقی کاشانی بود و او از شاگردان عالم ربانی و معلم اخلاق حاج ملا احمد نراقی است و ملااحمد نراقی استاد شیخ مرتضی انصاری بود و وقتی که ملااحمد نراقی از رحلت آیتالله سیدمحمد تقی کاشانی باخبر شدند از شدت حزن و اندوه و با صدای رسا و بلند شدیدا گریه کردند و از فقدان آن عالم بزرگوار تاسف خوردند.»
آیتالله مجتهدی در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به کار بود و پدر ایشان یعنی مرحوم محمد باقر راضی نبود که فرزندش طلبه شود ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که جناب استاد به علم و دانش داشت به سوی طلبگی روی آورد. با توجه به مخالفت پدر، سالها با عسرت و سختی زیادی، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت و بعد از سالها نه تنها پدر راضی شد بلکه بر وجود چنین فرزندی در نزد خویشان و نزدیکان و در اجتماع افتخار میکرد. وی پنج سال بعد یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کرد و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات و حجج اسلام آقایان فاضل (پدر حضرت آیتالله العظمی فاضل لنکرانی) و سیدحسین قاضی و آقا شیخ قاسم نحوی امتحان داد و با موفقیت به اتمام رساند.
بعد از قریب دو سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحان کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراند. آیتالله مجتهدی در ضمن تحصیل، به تدریس کتب حوزوی هم میپرداخت و وقتی که از قم به تهران آمد شبها در مسجد امینالدوله که مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بود، لذا از آیتالله مجتهدی تقاضا کرد که علاوه بر تدریس، شبها هم منبر برود و آیتالله مجتهدی در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسیر برهان که مبنای تفسیری ایشان بود برای مستمعین آیات قرآن را تفسیر میکرد. آیتالله احمد مجتهدی تهرانی صبحها در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله بازار جهت طلاب به تدریس کتب ادبیات و فقه مشغول بود و بعد از ظهرها هم برای کسانی که روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس میخواندند به تدریس کتب حوزوی از قبیل مطول، سیوطی، مغنی، منطق و غیره میپرداخت.
دو سال بعد یعنی در 21 محرم سال 1372 قمری، ثلمهای در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شیخ محمدحسین زاهد رحمةالله علیه بود.آیتالله احمد مجتهدی تهرانی پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدریس در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنکه به درخواست عدهای از علماء و مردم متدین، از حضرت استاد تقاضا کردند که حوزه علمیه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل کنند که در آن زمان مسجد، انبار خاک ذغال و خمره ترشی کسبه محل بود، و تجار و مردم متدین با علماء مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که آیهالله مجتهدی به دلایلی نسبت به علماء دیگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد ارجحیت دارد. بنابراین با همت تجار و مردم متدین، آیتالله مجتهدی توانست حوزه علمیه فعلی را که در تهران خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه شهید مرتضی کیانی، کوچه مسجد آقا واقع است تأسیس کند.
در این حوزه هر سال مراسم عمامهگذاری با حضور آیتالله احمد مجتهدی تهرانی برگزار میشد.
اعضای ستاد یادواره شهدای اردکان با امام جمعه این شهرستان دیدار نمودند.
در این دیدار دبیر ستاد یادواره شهدای اردکان با ارائه گزارشی از فعالیتهای صورت گرفته ، آمادگی کامل این ستاد را برای گرامی داشت یاد شهدای گرانقدر اعلام نمود.
ایشان جمع آوری خاطرات از خانواده های شهدا و تمامی ایثارگران را از برنامه هایی اصلی این ستاد عنوان نمود.
حجت الاسلام والمسلمین دیداری امام جمعه اردکان با بیان آیات و روایاتی شان والای شهدا را متذکر شدند و افزودند : کار برای شهدا و نشر و ترویج فرهنگ شهید و شهادت لیاقتی است که خداوند کریم نصیب مومنان خاص خود می نماید و باید قدر این موقعیت رادانست و در هر چه باشکوهتر برگزار نمودند یادمانهای شهدا همت نمود.
ایشان خواستار ایجاد جو معنوی در جامعه با فضا سازی از طریق تصاویر و جملاتی از وصایای شهدا در سطح شهرشد.
هیئات مذهبی شهرستان اردکان همزمان با آغاز ماه محرم الحرام برنامه های سوگواری خود راآغاز نمودند.
همزمان با حلول ماه حزن و اندوه ماه شهادت و جهاد؛ هیئات مذهبی شهرستان اردکان برنامه های عزاداری خود راآغاز نمودند.
در شب اول ماه محرم با راه اندازی دستجات سینه زنی و عزاداری برنامه های عزاداری ماه محرم آغاز شد.
عزاداران حسینی با وجود شرایط نامناسب جوی و برف و یخبندان دستجات عزاداری و هیئات مذهبی برنامه های خود را تعطیل ننموده و با شور و اشتیاق وصف ناپذیر در عزای سرور و سالار شهیدان بر سر و سینه می زنند.