قرآن کریم کتابى است که با گذشت زمان رنگ کهنگى بر چهره مفاهیم بلندش نمىنشیند و همواره ماندگار و جاودانه است. مردى از امام صادق علیه السلام سؤال کرد چگونه است که قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمىشود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمودند: «بدان جهت که خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانى خاص قرار نداد. همچنان که آن را به مردم خاصى اختصاص نداده است بلکه قرآن براى همه اعصار جدید و نزد هر گروهى تا به قیامت تازه است.»(51)
از آنجا که سرشت سیره گفتارى و رفتارى امامحسین علیه السلام با آموزههاى قرآنى عجین گشته است، شخصیت، قیام و سیره او جاودانه است. حضرت زینب، شیر زن کربلا، این جاودانگى را پیشبینى کرده و خطاب به امام سجاد در دلدارى آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا مىفرماید: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبلهاى ترتیب خواهد داد که نشانههایش کهنه نمىگردد و گذشت روزگار آن را از بین نمىبرد، هر چه ستمگران براى نابودى آن کوشش کنند، هرگز به خواسته خود نائل نمىشوند، پیوسته شکوه و جلال آن رو به افزایش است.»(52)
شیخ «عبدالحسین الاعم» شاعر متعهّد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعرى ناظر به همین معنا دارد که:
«گرچه جسم مطهّر حسین علیه السلام در صحراى کربلا مدتى اندک بدون دفن باقى ماند... لیکن قبر او در درون سینه و قلب دوستدارانش تا ابد جاى دارد.»(53)
. حق تلاوت قرآن
در قرآن، ایمانآورندگان به این کتاب الهى کسانى معرفى شدند که حق تلاوت را به جاى آورند: «الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئکَ یُؤْمِنُونَ بِه؛(54) کسانى که کتاب آسمانى به آن دادیم و آن را چنان که باید مىخوانند ایشانند که بدان ایمان دارند.»
امام صادق علیه السلام درباره چگونگى رعایت حق تلاوت قرآن مىفرماید: «آیاتش را روشن و شمرده مىخوانند، سعى مىکنند معنایش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار مىبندند و به وعدههایش امیدوارند و از عذابش مىترسند... به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشتسر هم خواندن حروف و کلمات و تلاوت سورهها و مطالعه حواشى آن نیست...»(55)
امام حسین از کسانى بود که در گفتار و کردار حق تلاوت قرآن را رعایت کرد از اینرو در قسمتى از زیارتنامهاش مىخوانیم: «أشهد أنّکَ...تَلَوتَ الکتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ...؛(56) گواهى مىدهم که تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودى» و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیرى معناى قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینى حمد و سپاس مىگوید:«اللهم اِنى اَحْمَدُکَ عَلى ان اَکْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّةِ وَ علَّمْتنَا القرآن و فقَّهتَنا فى الدّین.»(57)
قرآن کریم خود سخن حق است «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِین»(58)؛«وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ...»(59)
امام حسین علیه السلام نیز زندگى و گفتارش بر مبناى حق و راستى بود چرا که بر مبناى آیه تطهیر امامان از هر گونه ناحق و پلیدى مبرّایند. در بخشى از زیارت آن بزرگوار که خطاب به ایشان است مىخوانیم: «أَنَّ الحقَّ مَعَکَ و اِلَیْکَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه؛(60) همانا حق با تو و به سوى توست و تو اهل حق و معدن آن هستى.»
قرآن کریم کتابى است که از زوایاى مختلف مىتوان به آن نگریست هر چند همه این ابعاد در یک جهت و آن هم هدایتگرى است آیةاللَّه جوادى آملى در اینباره چنین مىنویسد: «آیات قرآن که خود را هدایتگر مردم مىداند «هدىً للنّاس»(61) طورى تنظیم شده است که هر کس مىتواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشهاى بر گیرد، هم براى عارفان، حکیمان و سایر اندیشوران برنامه هدایتى دارد و هم براى توده مردم و اعراب بیابانگرد. سالار شهیدان، حسینبن على علیه السلام همانند قرآن در چهرههاى گوناگون براى مردم جهان درخشید، براى عارفان در چهره دعاى عرفه، براى زمامداران حامى قسط و عدل و حامى مستضعفان و محرومان در چهره نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان، براى پرهیزکارى در چهره تارک دنیا و براى دیگران در چهرههاى دیگر...»(62)
عارف، عالَم را محضر خدا مىداند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور مىشمارد. در قرآن کریم مىخوانیم که «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون ...؛(63) و بگو [هر کارى مىخواهید] بکنید که به زودى خدا و پیامبر و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست.»
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «الَّلهُمَّ اِنّک تَرى ما یُصْنَعُ بولد نبیّک؛(64) خدایا تو شاهدى که با پسر پیغمبر تو چه مىکنند.» همچنان که پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوى او گرفت وقتى که دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هَوّن عَلىّ ما نَزَل بىِ أنّه بعین اللَّه؛ آن چه که این مصیبت را بر من آسان مىکند این است که این مصایب در محضر خدا و منظر او واقع مىشود.»
قرآن کریم مؤمنان را مىستاید که فقط از خدا مىترسند و جز او از کس دیگر هراس ندارند:«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ...؛(65) کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ مىکنند و از او مىترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند... .»
سیره عملى امام حسین در جریان کربلا مصداق واقعى این آیه است چرا که اگر ترس از نابودى خود و فرزندانش را داشت هرگز پاى به این صحنه پرمخاطره نمىگذاشت. امام در زمره عارفانه خود در دعاى عرفه چنین مىفرماید که: «الّلهم اخشاک کأنى أراک؛(66) خدایا مرا آنچنان قرار ده که از تو بیمناک باشم به طورى که گویا تو را مىبینم.»
از دیگر اوصاف پارسایان رسیدن به مقام ذکر است. یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، یاد خدا مایه آرامش است: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب»(67) و مؤمنان راستین آنانند که خرید و فروش و مشغولات دنیوى آنها را از یاد خدا غافل نمىسازد. «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تَجارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّه...»(68)
سرور و سالار شهیدان از جمله کسانى بود که به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا مىکرد موقع حمله به دشمن ذکر «لاحول ولا قوّة اِلّا باللَّه العلىّ العظیم» مىگفت(69) هنگام احساس خطر مرگ «اناللَّه و انا الیه راجعون» بر زبان جارى مىساخت(70) هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبتهاى آن به خدا پناه مىبرد «الّلهم أَعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء.»(71)
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش مىکند که: «شیطان بر شما مسلط شده و یاد خداى بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه مىخواهید، ما از خداییم و به سوى خدا باز مىگردیم.»(72)
صبر در برابر مصیبتها و تسلیم در برابر اراده الهى یکى دیگر از خصلتهاى نیک عارفان است. عارف معتقد است که آنچه در عالم وجود واقع مىشود قضاى الهى است و تا چیزى از جانب او مقدّر نشده باشد واقع نمىشود. اگرچه حرکت و تلاش براى دگرگونى وضع موجود و تغییر ناهنجارىهاى خود، قضا و قدر الهى و مرزى جدا از آن ندارد.
در قرآن کریم هفتاد بار مقوله صبر مطرح شده که ده مورد آن مرتبط با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و صلوة براى حل مشکلات کمک بگیرید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوة»(73) و در آیه دیگر «صبر و تقوا» از استوارترین امور شمرده شده است «وَ إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور.» (74) «تسلیم» نیز اگرچه از جنس صبر است اما مقامى بالاتر است در مقام تسلیم «خود»ى باقى نمىماند تا انسان بگوید آنچه را جانان مىپسندند مورد پسند من است بلکه خود و هرچه را در اختیار دارد تسلیم مولاى خود مىکند.
سخن حضرت اسماعیل که در جواب «یا بُنَىَّ إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُک» (75) گفت: «یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِین؛(76) مأموریت خود را انجام بده که اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهى یافت» نشانه دستیابى آن حضرت به مقام تسلیم و تفویض است.» (77)
حسین علیه السلام قهرمان صبر و تسلیم است و گفتار و کردارش بر آن گواه. آن بزرگوار در وصیتنامه خود که به محمدبن حنفیه نوشته فرموده است: «هر کس مرا رد کند و از یارى من سر باز زند صبر مىکنم تا خدا بین من و قوم اموى حکم کند که او بهترین حکمکنندگان است.» (78)
صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا مىخواند که: «اى کریم زادگان! صبورى کنید زیرا مرگ چونان پلى است که شما را از سختىها و آسیبها عبور داده و به بهشتهاى پهناور و نعمتهاى جاودانه مىرساند...» (79)
در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نیایشى عاشقانه با تن و بازوى زخمدار چنین عرضه مىدارد: «بر قضا و حکم تو صبر مىکنم، اى خداى من، جز تو خدایى نیست. اى فریادرس فریادگران.» (80)
«عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج کمال انسانى و ارج بخشیدن خداوندى است که نعمات فراوانى به ما عطا کرده است. قرآن کریم، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفى سلطههاى شیطانى، و گاه زمینه وحى و پیامبرى و ... معرفى مىکند. خداوند در این زمینه مىفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛(81) و جن و انس را نیافریدیم جز براى آن که مرا بپرستند.»
امام حسین علیه السلام عبد صالح خدا بود و تجسم عینى آیات الهى، در عین حال که پهلوانى بزرگ بود، عابدى تمام عیار و عارفى کامل در پیشگاه الهى بود. از «مصعب زبیرى» روایت شده که گفت: « حسین علیه السلام با فضیلت و متمسّک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.» (82)
«عقاد» نیز گوید: علاوه بر نمازهاى پنجگانه نمازهاى دیگر بجاى آورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماههاى دیگر هم روزهائى را روزه مىگرفت و در هیچ سال حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن که ناچار به ترک شده باشد. (83)
امام حسین علیه السلام انس ویژهاى با نماز داشت. چنانکه قبلاً بیان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز با خدا بپردازد.
در ظهر عاشورا نیز که تنور جنگ به شدت گرم شده بود،به شخصى که وقت نماز را به ایشان یادآورى کرد فرمود: «نماز را به یادمان آوردى خدا تو را از نمازگران قرار دهد، بلکه اکنون وقت آن است، از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بشویند تا نمازمان را بخوانیم.» و چون آنان حاضر به این امر نشدند، سعیدبن عبداللَّه حنفى و زهیر بن قین، پاسدارى از جان امام را بر عهده گرفته و در این راه شهید شدند. (84)
عزّت از آن خداست و هر کس طالب عزت است باید آن را نزد خدا بجوید «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا.»(85) در قرآن کریم خطاب به پیامبر خود مىفرماید که: «وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ (86) یهود و نصارى هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانى که از آنان تبعیت کنى.» بنابراین در صورتى که پیامبر ذلت تبعیت از آنان را بپذیرد تا آنها از او خشنود مىگردند و توطئه نکنند. اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر دستور مىدهد که بگوید: «إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى» (87) به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد کند.
اساساً نفوذناپذیرى از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحریف، تغییر و شکست در آن راه ندارد. از اینرو درباره صفت قرآن در این کتاب مىخوانیم «إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ * لَّا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِه؛ (88) این کتاب نفوذناپذیر [و صاحب عزّت] است هیچ باطلى چه از پیشِ رو یا از پشت سر به آن راه نمىیابد...»
سیره امام حسین علیه السلام نیز بر مبناى همین حبل متین الهى بود و لحظهاى تن به ذلت و سر به خوارى نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزتمدارى و پایدارى بر راه هدایت الهى بود.
امام علیه السلام در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد بر آورد که: «آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت نمایم ولى ذلت از ما بسیار دور است.» (89)
1. بحار الانوار، ج 98، ص 355.
2. منبع پیشین، ج 23، ص 133: مرحوم سید هاشم بحرینى در کتاب غایة المرام این حدیث را با سى و نه سند از دانشمندان اهل تسنن و با هشتاد سند از دانشمندان شیعه نقل کرده است.
3. نهج البلاغه، خطبه 154.
4. مزمل/ 20.
5. محمد/ 24.
6. تفسیر البرهان، ج 1، ص 100.
7. الفتوح، ج 5، ص 14.
8. احزاب/ 33.
9. قصص/ 21 و 22.
10. قصص/ 22 ؛ الفتوح، ج 2، ص 25.
11. تاریخ طبرى، ج 3، ص 28.
12. بحارالانوار، ج 44، ص 392 و ج 45، ص 3.
13. کهف/ 9.
14. بحار الانوا، ج 45، ص 32 و 188.
15. بقره/ 137.
16. معالى السبطین، ج 2، ص 115.
17. بقره/ 138.
18. توبه/ 111.
19. بقره/ 207.
20. حماسه و عرفان/ 247.
21. بحار الانوار، ج 44، ص 328.
22. بحارالانوار، ج 44، ص 377.
23. بقره/ 237.
24. فصلت/ 34.
25. سفینةالبحار، مادّه خ ل ق، ج 2، ص 116.
26. اسراء/ 37.
27. زمر/ 72.
28. فرقان/ 63.
29. شعراء/ 215.
30. بحارالانوار، ج 44، ص 189.
31. حشر/ 9.
32. انسان/ 8 و 9.
33. پرتوى از عظمت حسین علیه السلام، به نقل از سمعوالمعنى، ص 150 - 151.
34. همان، ص 168 - 169، به نقل از سمعوالمعنى، ص 151.
35. نساء/ 86.
36. آل عمران/ 104.
37. ر.ک: «نصیحتگرى و خیرخواهى» در همین مقاله.
38. بحار الانوار، ج 44، ص 329.
39. بقره/ 207.
40. انسان/ 8 و 9.
41. حماسه عرفان، ص 246.
42. مجله نور دانش، سال دوم، ش 3.
43. تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 451.
44. طلاق/ 3.
45. ابراهیم/ 12.
46. بحارالانوار، ج 45، ص 6/ تاریخالطبرى، ج 3، ص 318، برگرفته از آیات: اعراف196/ و یونس/ 71.
47. اسراء/ 79.
48. توبه/ 36.
49. دعاى عرفه، مفاتیج الجنان.
50. اعیان الشیعه/ 581.
51. بحار الانوار، ج 17، ص 213.
52. مقتل مقرم، ص 397 - 398.
53. قرآن،حسین،شهادت، ص 118.
54. بقره/ 121.
55. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 2، ص 236، نقل از میزان الحکمه، ج 10، ص 4824.
56. کامل الزیارات، ص 371.
57. تاریخ الطبرى، ج 3، ص 315.
58. حاقه/ 51.
59. مائده48/.
60. بحار الانوار/ ج 100، ص 294 و 20.
61. بقره/ 185.
62. حماسه و عرفان، ص 229 - 230.
63. توبه/ 105.
64. بحارالانوار، ج 44، ص 321.
65. احزاب/ 39.
66. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
67. رعد/ 28.
68. نور/ 37.
69. بحارالانوار، ج 45، ص 50.
70. بحارالانوار، ج 44، ص 379.
71. پیشین، ص 381.
72. پیشین، ج 45، ص 6.
73. بقره/ 153.
74. آلعمران/ 186.
75. صافات/ 102.
76. صافات/ 102.
77. حماسه و عرفان، ص 258.
78. بحارالانوار، ج 44، ص 330.
79. معانى الاخبار، ص 289.
80. مقتل مقرّم، ص 283.
81. ذاریات/ 56.
82. پرتوى از عظمت حسین علیه السلام، ص 165، به نقل از اسدالغابه، ج 2، ص 20.
83. منبع پیشین، به نقل از: ابوالشهداء/ 73.
84. پیشین.
85. فاطر/ 10.
86. بقره/ 120.
87. بقره/ 120.
88. فصّلت/ 41 - 42.
89. لهوف، ص 139، مقتل الحسین للخوارزمى، ص 9 و 10.
منبع:مجله پاسدار اسلام ـ ش 267-268 ، على اسعدى